فروشگاه تجارت حلال
فروشگاه هایپرثنا
سایت آپلود2
غریب مادر (شعر آیینی)
سایت هیئت های خراسان رضوی (لیست هیئت ها)
ساخت اسلایدمتحرک
وب سایت تکدید(شعر)
وب سایت شعر(مجتبی دسترنج)
وب سایت یاس کبود
معاونت حقوقی مجلس( کتابخانه)
دانلودنوحه
پایگاه تخصصی اهل بیت
ديوان شعر اهل بيت ع
وب باشگاه شعرآئینی
وب سایت توصیه های اخلاقی و..
وب سایت یامرتضی علی (ع)
وب سایت شوریده (دانلودنوحه)
در گذرگاه زمان
عطش روضه
وب سایت تقاطع
وب سایت زندگینامه مشاهیرواشخاص معروف و..
وب سایت اسلامیه
وب سایت بینات
علوم غریبه و...
شگفتی های قرآنی
وب سایت حکایات وحکمت
وبلاگهای منتخب درمیهن بلاگ
وبلاک هیئت محبان الزینب(س) جاده سیمان
سامانه ارسال پیام رایگان(پرند)
سامانه ارسال پیام رایگان(گیل پیامک)
سامانه ارسال پیام رایگان(پارسه)
سامانه ارسال پیام رایگان2
سامانه ارسال پیام رایگان
وب سایت های ارئه دهنده بنررایگان
ساخت بنر رایگان
سایت بعثه مقام معظم رهبری خراسان
سایت دانشگاه علمی کاربردی شهرداریهای خراسان
پایگاه مداح اهل بیت علیمی
پایگاه شخصی حاج مهدی اکبری
پایگاه شخصی حاج محمودکریمی
مرکز تنظیم آثارآیت ا... بهجت
سایت آیت ا... حکیم
سایت آیت ا... مدرسی
سایت بنیاداسلامی آیت ا... خویی
سایت آیت ا... وحیدخراسانی
سایت آیت ا...میرزاجوادتبریزی
مجمع احیای غدیر شهرستان ساری
پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت
سازمان بسیج مداحان همدان
هئیت محبان الزهرا(س)بسیج بیشه سر
هیئت رزمندگان اسلام
پایگاه سادات
بانک اطلاعات شهرمشهد مقدش
هیأت مذهبی باب الحسین(علیه السلام)مشهد
هیئت حیدر کرار - مشهد مقدس
هیئت متحده غمزدگان حضرت رقیه (س) مشهد
پایگاه اطلاع رسانی جلسات هیئت های مذهبی
هیئت مکتب الحسین(ع) اصفهان
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت محمل (اشعارمذهبی)
وب سایت شخصی شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
مداحی وشعر
مشق هیئت (اشعارمذهبی )
وب سایت صلوات آنلاین
هیئت قمربنی هاشم
مسکین باخرزی
وب سایت عمیت عین لاتراک
هیئت کف العباس (ع)رودسر
پایگاه تخصص مدح
ازدحام گودال (شعر)
فریادالعطش (شعر)
وبلاک شعرشاعر(شعر)
وبلاک سهیل عرب(قاسم بن الحسن(ع))
وبلاک غمخانه رباب (س)
لیست کامل سایت های خبری ، روزنامه ها و خبرگزاری های فارسی
پایگاه های اطلاع رسانی و روزنامه های کشور
فهرست روزنامه های ايران
وبلاک باب الحرم جدید(شعر)
وبلاک کربلا
شعر
وبلاگ رضیع الحسین(ع)
اوج پرواز
مداحین اشعار
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت سادات
رئوف اهل بیت (شعر)
هیئت انصارالرضاع(مشهد)
هئیت جنت العباس اصفهان
وبلاک خادمین حسین بن علی آبدانان
سایت هیئت های تهران
سایت حسینیه (نوحه )شعر
سایت باب الحرم (جدید)
بزم اشک (شعرمداحی)
سایت فاطمه(س)
سایت قائمیه اصفهان(دانلودنرم افزار)
بانک اشعارمذهبی2
مادحین (اشعارمذهبی)
دینی(اشعار)
اشعار(یاحسین)
سایت اشعارمذهبی
سایت مداحی (متن اشعارمذهبی)
خیمه دلسوختگان
سایت حرم شاه
بانک اشعارمذهبی
2- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
1- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
پخش زنده حرم حضرت عباس(ع)
پخش زنده حرم امام رضا (ع)
پخش زنده ومستقیم حرم امام حسین (ع)
سایت امام 8
سایت معراج
سایت باب الحرم
بعثه مقام معظم رهبری (خراسان رضوی)
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60
اشعار میلاد امام حسن مجتبی(ع)
ضلعی از حدیث کسا
نذری کنید تا که دمی با خدا شویم
از این قفس که ساخته شیطان رها شویم
باری که روی دوش گرفتیم از گناه
روی زمین گذاشته و با صفا شویم
امشب شب در آمدن ماه فاطمه است
دیگر بس است باید از این خواب پا شویم
تا نیمه های ماه دگر صبر هم بس است
راهی بیت حضرت خیر النسا شویم
باید هزار سال عبادت کنیم تا
از سائلان واقعی مجتبی شویم
آقا عنایتی کن از این تن در آمده
قدری تو را صدا زده تا بی ریا شویم
قدری به ما نگاه کن آقا که تا ابد
گندم فروش صحن نگاه شما شویم
امشب به یمن آمدنت دست ما بده
آن باده ای که بر کرمت مبتلا شویم
حسنت مرا مقیم سرِ دار میکند
امشب علی ز لعل تو افطار میکند
وقتی تو را ز عرش فراتر گذاشتند
یعنی به روی دست پیمبر گذاشتند
در راه تو تمام خلائق نشسته اند
دل برده ای که نام تو دلبر گذاشتند
ماهی نبود تا که در این ماه گل کند
اینجا تو را به دامن مادر گذاشتند
خورشید را به امر خدا مثل هدیه ای
یک گوشه پیش هدیه حیدر گذاشتند
موسی برای مهد تو گهواره ساخت و
عیسی و دیگران روی آن پر گذاشتند
تا این که حاجت دل عالم روا شود
هفت آسمان به پای شما سر گذاشتند
امشب برای شادی زهرا و مرتضی
تاجی به روی فرق تو از زر گذاشتند
این افتخار ماست که با مقدم شما
ما را در آستان تو نوکر گذاشتند
با بودن تو فاطمه حس کرد مادر است
یعنی که اولین پسر چیز دیگر است
با مقدم تو دین خدا زنده میشود
ماه خدا کنار شما زنده میشود
عیسی به ناز مقدم تو ناز میکند
موسی که هیچ با تو عصا زنده میشود
ماه مبارک است در این نیمه های شب
با مقدم تو حال دعا زنده میشود
امشب که فاطمه به تو لبخند میزند
شهر مدینه غرق صفا زنده میشود
آقا خوش آمدی که در این لحظه های خوش
سلول های مرده ما زنده میشود
امشب تو آمدی و نبی گفت با علی
یک ضلع از حدیث کسا زنده میشود
وقتی شروع نهضت ارباب با شماست
با تو حسین و کرب و بلا زنده میشود
چشمان تو به چشم علی تا که وا شده
از آن به بعد نام شما مجتبی شده
شوری میان سینه من پا گرفته است
عشقی میان قلب و دلم جا گرفته است
مثل علی ست با نمک است و خدایی است
قنداقه ای که حضرت زهرا گرفته است
گویا دوباره موقع افطار آمده
با بوسه ای که از لبش آقا گرفته است
او که کریم خانه ی زهرا و حیدر است
رونق ز کار و بار مسیحا گرفته است
از سوی جنت آمده یا از سوی خدا
دسته گلی که حضرت موسی گرفته است
معمار گاهواره او دست جبرئیل
یعنی که کار عشق چه بالا گرفته است
یوسف رسیده است به پابوسی حسن
مجنون شده است و دامن لیلا گرفته است
با چشم خود دل از همه دل ها ربوده است
این ارث را ز ام ابیها گرفته است
آنقدر بیت حضرت زهرا شلوغ بود
یک هفته است نوح نبی جا گرفته است
ای برکت همیشه افطار ما حسن
خوش آمدی به خانه صدیقه یا حسن
از بس که مثل حضرت زهرا منور است
مست اند اهل خانه به قدری معطر است
حیدر ز شوق، محو تماشای روی اوست
گفتم که گفت فاطمه، او چیز دیگر است
گفته نبی عقیقه کند زودتر علی
آنقدر روی دلبر نوزاد محشر است
کی گفته است این که حسن مرد جنگ نیست
نیزه به دست حضرت فتاح خیبر است
گفتند نیست آشنا با فنون جنگ
جنگ جمل رسید همه دیدند حیدر است
با ضربه اش چو عایشه را زد به روی خاک
دیدند مستحق صد الله اکبر است
وقت نماز کنده شود از دل زمین
بیخود نبوده است که او مست کوثر است
در حلم و در عبادت و در سجده های شب
هم مثل مرتضی ست و هم چون پیمبر است
این را بدان کسی که به تن فخر میکند
محشر خدا به خلق حسن فخر میکند
مظلوم تر ز حیدر کرار یا حسن
ای نیمه شب به دوش شما بار یا حسن
ای صاحب تمام مکاتب ،امام عشق
استاد درس رزم علمدار یا حسن
ای قبله گاه خلق دو عالم بقیع تو
ای از دل شکسته خبردار یا حسن
پیری زود رس ز چه آمد سراغ تو
از غصه های کوچه عزادار یا حسن
ای زیر بار تهمت و دشنام بین شهر
ای از تمام شهر طلبکار یا حسن
آقا شنیده ام که قدت را شکسته اند
وقتی که سوخت آن در و دیوار یا حسن
آقا شب ولادت و روضه حلال کن
این روضه را زمینه عشق و وصال کن
---------------------------------
بالی برای پر زدنم دست و پا کنید
از قید و بند غصه دلم را رها کنید
ای روزه دارهای سر سفره ی کرم
حالی چو دست داد برایم دعا کنید
وقت سحر که فیض مناجات کامل است
منت گذاشته و مرا هم صدا کنید
ای سائلان پشت در خانه کریم
راهی برای رد شدن عشق واکنید
خیرات میدهند به هرکس که آمده
جانی بیاورید و به پایش فدا کنید
**
روزی که پا به دیده ی دنیا نهاده ای
رنگی دگر به جلوه مهتاب داده ای
در زیر پای تو سر خیل ملائک است
آن لحظه ای که در سفر حج پیاده ای
امشب اگر اراده کنی ذبح میشوم
جانم فدای منت و همچون اراده ای
سجاده ی تو عرش؛ در آن لحظه ای که تو
تکبیر گفته و به نماز ایستاده ای
نام تو را ادامه ی زهرا نوشته اند
تو مادری ترین پسر خانواده ای
هرکس که عشق حضرت مولا نمیشود
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود
در طالعم اسیر حسن را رقم زدند
روزی که نقش خلقت من را رقم زدند
از روی سرو قامت لیلایی حسن
در شعر عشق سرو چمن را رقم زدند
بر روی لوح سینه بیتابم از ازل
با رنگ سبز نام حسن را رقم زدند
صبر حسن مقدمه ی ظهر کربلاست
این گونه شد که داغ کفن را رقم زدند
ای صبر تو مقدمه ی کار کربلا
پیش تو سر به زیر علمدار کربلا
**
-------------------------------------------------
سالها چشم به دنبال عبایی میگشت
سالها حُسن پِی قبله نمایی میشگت
عاقبت گمشده بردست علی پیدا شد
عشق در نیمه ماه رمضان زیبا شد
خانه وحی که عطر گل مریم دارد
جلوه های علوی جذبه خاتم دارد
خانه وحی اگرچه درِ عالم دارد
کلبه ای هست که یک قبله نما کم دارد
سفره هر سحرش بال ملک میخواهد
سفره حضرت زهراست نمک میخواهد
جلوه ای کرد خدا باز در این خانه و بعد
باز شد پنجره با دست کریمانه و بعد
خانه پر شد ز گل و لاله و پروانه و بعد
چشم ها مات شد از خنده دردانه و بعد
گوئیا روح علی باز به تن آمده است
باز اسفند بریزید حسن آمده است
چشم وا کردی و دل رفت ز دل هایی که
در تماشای تو بودند تماشایی که
همه مجنون شده از دیدن لیلایی که
برده دل از علی و حضرت زهرایی که
با نگاهش به همه عرض و سما عیدی داد
نه فقط مادر سادات خدا عیدی داد
یکی از کوچه نشینان تو دنیا شده است
یکی از کاسه به دستان تو موسی شده است
آنکه از جام تو نوشیده مسیحا شده است
آنکه روی تو ندیده است زلیخا شده است
یوسفان گرم تماشای شما مست شدند
کوچه ها وقت عبورت همه بن بست شدند
آنکه سودا زده ات نیست که آدم نشود
آنکه سر باخته ات نیست که محرم نشود
نشود آنکه اسیر تو مکرم نشود
نشود هرکه گدایت به جهنم... نشود
که خدا بیرق خود را لب بامت زده است
هرچه در ملک خودش بود به نامت زده است
**
-------------------------------------------------
همدم یار شدن دیده تر می خواهد
پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست
قدم اول این راه جگر می خواهد
بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت:
بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد
هرکه عاش شده خاکستر او بر باد است
عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد
هنر آن نیست نسوزی به میان آتش
پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد
در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه
فقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد
ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیست
این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد
زدن سکه سلطانی عالم، تنها
یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد
تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست
پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست
در کرمخانه حق سفره به نام حسن است
عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است
بی حرم شد که بدانند همه مادری است
ورنه در زاویه عرش مقام حسن است
بس که آقاست به دنبال گدا می گردد
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم
این مسلمانی ایران ز کلام حسن است
هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید
غربت از روز ازل باده جام حسن است
حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
هرحسینیه که بر پاست خیام حسن است
او چهل سال بلا دید بماند اسلام
صبر شیرازه اصلی قیام حسن است
ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم
هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم
تاخدا با همه حُسن خود املایت کرد
چون جلالیت خود آیت عظمایت کرد
تا که در صورت تو عکس خودش را بکشد
همچونان روی نبی این همه زیبایت کرد
تا که قرص قمر ماه علی کامل شد
پرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد
تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بود
باهمه جلوه تو را شاخه طوبایت کرد
ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفت
بسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد
تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیست
پسر ارشد صدیقه کبرایت کرد
تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیان
صاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد
بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواست
شیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد
با توسرچشمه کوثر شده زهرا یاهو
کوری عایشه مادر شده زهرا یاهو
انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا
فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا
سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست
سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا
هرکه آمد به در خانه تو آقا شد
هرچه جود و کرم از سفره بازت پیدا
گریه دار است چرا زمزمه قرآنت
حزن زهراییت از صوت حجازت پیدا
آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی
ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا
وارث پیر مناجاتی نخلستانی
این هم از ناله شبهای درازت پیدا
محرم مادری و از سر گیسوی سپید
درد پنهانی و یک گوشه رازت پیدا
کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشم
روضه خوان حرم وصحن خرابت باشم
روح تطهیر کجا وسوسه ناس کجا
دلبری پاک کجا خدعه خناس کجا
خون دلها وسط تشت به هم می گفتند
جگری تشنه کجا سوده الماس کجا
در چهل غمی که جگرت را سوزاند
ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا
خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده
ورم دست کجا گردش دسداس کجا
ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی
بوسه تیر کجا دیده عباس کجا
داغ عباس چه آورد سر اهل حرم
غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا
چون دل سوخته و جگرم می سوزد
تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد
--------------------------------------
دستی که شعر دفتر دل را نوشته است
دست مرا به پای تمنا نوشته است
چون دید اشک شوق، سحر موج میزند
چشم مرا ادامه ی دریا نوشته است
دستان عشق ،نام امام کریم را
زیباترین ترانه دنیا نوشته است
آنکس که داد جان به تنم با نگاه تو
آقا تو را امام مسیحا نوشته است
نام تو را به صفحه پیشانی ام خدا
با رنگ سبز حضرت زهرا نوشته است
تو آمدی و خواهش دستان من شدی
ارشدترین ستاره زهرا ، حسن شدی
اعجاز ناز چشم تو اعجاز دلبری است
عیناً شبیه معجزه های پیمبری است
خیرات تو همیشه سر سفره های ماست
آقا کریم بودن تان چیز دیگری است
اصلاً بعید نیست که سلمان مان کنی
جایی که کار چشم شما ذره پروری است
محشر فقط قیامت و هول و هراس نیست
نام حسن خودش بخدا نام محشری است
گویا حسن ستاره همزاد فاطمه است
از بس که اولین پسر خانه مادری است
ای اولین ستاره شب های فاطمه
لالایی شبانه ی لب های فاطمه
در ازدحام کوچه نشسته گدای تو
تا که دخیل اشک ببندد به پای تو
قرآن بخوان و باز ببین بند آمده
این کوچه از تلاوت گرم صدای تو
وقتی که نقش حضرت تو آفریده شد
تبریک گفت بر خودش حتی خدای تو
جانا کنار سفره افطار خود علی
افطار کرده با نمک خنده های تو
تو آسمان خانه زهرای اطهری
چون روی دوش حضرت مولاست جای تو
آقا دوباره بر تن مان جان نمی دهی؟
امشب به دست خالی مان نان نمی دهی؟
رخصت بده که عاشق شیدایی ات شوم
مجنون سرو قامت لیلایی ات شوم
من را بیا به خاطر زهرا قبول کن
تا اینکه خاک مقدم زهرایی ات شوم
من آمدم کنار تمام فرشته ها
تا که اسیر جذبه زیبایی ات شوم
باید بمیرم از سر شوق رسیدنت
تا زنده ی نگاه مسیحایی ات شوم
ما را برای نوکریت انتخاب کن
یا که مرا غلام غلامت خطاب کن
با زهر دشمنی که نفس را گرفته بود
آتش میان سینه او پا گرفته بود
حتی مدینه محرم درد دلش نبود
شهری که بوی غربت مولا گرفته بود
تیری که خورد گوشه تابوت مجتبی
قبلاً به کوچه در دل او جا گرفته بود
دستی پلید پیش غرور نگاه او
برق نگاه مادر او را گرفته بود
بنگر به مرتضی که در این ماه ،روضه را
با بوسه از لب حسن افطار میکند
**
----------------------------------------------------------
گدا گدا آقا
نشسته ام بنويسم گدا گدا آقا
چقدر محترم است اين گداي با آقا
نشسته ام بنويسم حسن ، كريم ، كرم ،
مدينه ، سفره ي آقا ، برو بيا ، آقا
نشسته ام بنويسم به جاي العفوم
الهي يا حسن يا كريم يا آقا
تو مهرباني ات از دستگيري ات پيداست
بگير دست مرا هم تو را خدا آقا
دخيل هاي نبسته شده زياد شدند
چرا ضريح نداري ؟ چرا چرا آقا
تويي كريم كرم زاده من گدا زاده
مرا خدا به تو داده تو را به من داده
همه فقير تو هستند ما گدا ها هم
گداي لطف تو هستند خضر و موسي هم
سه بار زندگي ات را به اين و آن دادي
هر آنچه داشته بودي و گيوه ات را هم
قسم به ايل و تبارت - قسم به طايفه ات
غلام قاسم و عبدالله توآم با هم
عجيب نيست بگردد فرشته دور سرت
عجيب نيست بگردد علي و زهرا هم
من از بهشت به سمت شما سفر كردم
كه من بهشت بدون تو را نمي خواهم
بدون عشق مسلمان شدن نمي ارزد
بدون مهر تو انسان شدن نمي ارزد
نديده اند افاضات آفتابت را
نخوانده است كسي سطري از كتابت را
به دستهاي گدايان فقط دعا دادند
به چشم هاي تو دادند استجابت را
چرا غلام نداري ؟ مگر كه ما مرديم
نشسته ايم ببينيم انتخابت را
تو تكسواري حتي كسي شبيه حسين
عجيب نيست بگيرد اگر ركابت را
نه كه نظر نخوري- نه - مدينه ميميرد
اگر كه دست علي وا كند نقابت را
نقاب خويش بيفكن مرا دچار كني
نقاب خويش بيفكن كه تار و مار كني
نشسته ام بنويسم كه قامتت طوباست
نگات مثل علي و صدات مثل خداست
نشسته ام بنويسم علي است بابايت
نشسته ام بنويسم كه مادرت زهراست
نشسته ام بنويسم هزار اي والله
هنوز هم كه هنوز است پرچمت بالاست
سكوت كردي اما حسين شهر شدي
سكوت كردن تو كربلاست - عاشوراست
اگر كه جلوه نكردي همه كم آوردند
نبود دست تو آري خدا چنين ميخواست
قرار بود كه در صلح - كربلا بشوي
سكوت پيش بگيري و لافتي بشوي
نشسته ام بنويسم كه سفره داري تو
هميشه بيشتر از حد انتظاري تو
به دست با كرمت مي دهي كريمانه
به سائلان حسينت هر آنچه داري تو
تو نيمه ي رمضاني ولي شب قدري
مرا به دست خداوند مي سپاري تو
اگر بناست بسوزم به هيزم فردا
قسم به چادر زهرا نمي گذاري تو
نخواستم بنويسم ولي نفهميدم
چطور شد كه نوشتم حرم نداري تو
نوشتم از سر اين كوچه رد مشو اما
نگاه كردم و ديدم چگونه داري تو .....
.... تلاش ميكني از مادرت جدا نشوي
تلاش ميكني او را حرم بياري تو
ميان كوچه به دنبال توست مادر تو
ميان كوچه به دنبال گو
نويسنده : خادم الرضا |
تاريخ : چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:سرودامام حسن مجتبی,سرودامام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,شعرولادت امام حسن ,مولودیسرودامام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,شعرولادت امام حسن ,مولودیسرودامام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,شعرولادت امام حسن ,مولودیسرودامام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,شعرولادت امام حسن ,مولودیسرودامام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,شعرولادت امام حسن ,مولودیسرودامام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,شعرولادت امام حسن ,مولودیسرودامام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,شعرولادت امام حسن ,مولودیسرودامام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,شعرولادت امام حسن ,مولودی,اشعارولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,شعرولادت امام حسن ,مولودی, :: 9:1 :: نويسنده : روابط عمومی هیئت زینبیون (س) , , |
نوع مطلب :
<-CategoryName-> |
میلاد حسن سبط رسول است امشب
تبریک به زهرای بتول است امشب
شادند محمد و علی زین مولود
خوش باش دعای ما قبول است امشب
روحش شاد
*****
برخیز که ماه انجمن پیدا شد
سیمای امام ممتحن پیدا شد
در ماه خدا تجلی حسن خدا
در صورت و سیرت حسن پیدا شد
روحش شاد
*****
امروز که میلاد سعید حسن است
دلشاد بتول و احمد و بوالحسن است
گر دست به دست می برندش چه عجب
که اول گل نوشکفته ی این چمن است
*****
میلاد تو رحمت خدا آورده است
در ماه دعا روح دعا آورده است
تنها نه من امشب به تو روی آوردم
عالم به تو روی التجا آورده است
*****
چون یوسف من بر سر بازار آید
از هر طرفش دو صد خریدار آید
هان از صدف بتول و دریای علی
اول گهر حسن پدیدار آید
*****
آئینه ی حق نما ز ایزد آمد
فرمانده به پایگاه احمد آمد
در عرش برین فرشتگان می گویند
میلاد حسن گل محمد آمد
روحش شاد
*****
نوری زحریم مرتضی آمده است
با حلم و وقار مصطفی آمده است
فرمان اجابت دعا در این ماه
از یمن قدوم مجتبی آمده است
روحش شاد
*****
عالم که به رویت نگران است حسن
لب تشنه ی آن چشمه ی جان است حسن
از حسن تو خواستم بگویم دیدم
حسن تو زنام تو عیان است حسن
*****
دلدار سرای فاطمه می آید
ممدوح خدای فاطمه می آید
هر کس که ثنای حسنش را گوید
مرضیِ رضای فاطمه می آید
*****
خاتون جنان پسر به دنیا آورد
خورشید حرم قمر به دنیا آورد
هرکس حسنی است با علی می گوید
زهرای نبی جگر به دنیا آورد
*****
این مژده ز عرش کبریا می آید
گویند امام مجتبی می آید
هر لقمه ز احسانِ حسن روزی شد
از خوان علی مرتضی می آید
ذكر و سرود
كريم
امشب چشام بارونيه
عرش و زمين مهمونيه
ز بسكه مسته دلِ من
سرآخرش مجنونيه
يه نورِ آسموني تو سينه كرده غوغا
با كرمِ خدايم كريم اومد به دنيا
كريمِ آل فاطمه امام حسن فدات بشم (3)
ناطقِ قرآن كريم
كه دل و جونم ربوده
تا سحر از لطفِ خدا
راز و نيازم سجوده
بگيد به دشمن دين آخرِ ظالمي شد
ماه خدا مزيّن به ماه فاطمي شد
كريمِ آل فاطمه امام حسن فدات بشم (3)
سرودِ دل
من به هواي يارم
سرود دل ميخوانم
به عشقِ رويش امشب
منتظرش ميمانم
دلبر من، سرور من به دلبري چيره دسته
حاصلِ زائرِ رخش يه دل و يك چشم مسته
يا سيدي ياسيدي كريم آل فاطمه (4)
دل از ملك بستاند
به چرخش يك مويش
كار علي و زهرا
نظارهي ابرويش
عشوه گري نمايد آن به خندههاي مستانه
كند به يك كرشمهاي دل جهان را ديوانه
يا سيدي ياسيدي كريم آل فاطمه (4)
تو شاهي و ما بنده
يا سيدي يا مولا
ز عشقت هستم زنده
يا سيدي يا مولا
منم منم گداي تو كريم آلِ فاطمه
فداي غصههاي تو كريم آلِ فاطمه
يا سيدي ياسيدي كريم آل فاطمه (4)
بلور
نور نگاهش ـ زلفِ سياهش ـ دل من و ديوونه كرده
خانهي زهرا ـ چشماي مولا ـ با قدمش گلخوونه كرده
اون كه رخش مثل مه كامله
يوسف زهرا پسرِ فاطمه
نيمهي ماهِ رمضون ـ دل شده سرگشتهي اون
اون قده شادِ دلِ من ـ ميگه همش برام بخون
اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4)
دنياي نوره ـ مثلِ بلوره ـ زلف سياش ببين كمنده
حيدرِ كرار ـ گرمِ سروره ـ چون پسرش داره ميخنده
ديدن داره يه ماه و دو ستاره
تو قلب زهرا و علي بهاره
چه برق چشماش با صفاست ـ نورِ دو چشمِ مصطفاست
كرامتش حرف نداره ـ خيلي رئوف و با وفاست
اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4)
امشب خرابم ـ در تب و تابم ـ به سيم آخر زدهام من
به عشق يارم ـ چه بيقرارم ـ به هر طرف سر زدهام من
جز اون ندارم به كسي پناهي
قربونِ قاسمش بشم الهي
امشب به دل تاب و تبه ـ نام خدا ذكرِ لبه
چون شب ميلاد حسن ـ عشقِحسين و زينبه
اي گل زهرا ـ اي گل زهرا ـ يا حسن بن مرتضي (4)
هبذا
هبذا يا فاطمه بنت پيغمبر
دسته گل آوردهاي در برِ حيدر
كودكي از جنسِ نور اينچنين زيبا
خندهاش برده دلِ ساقيِ كوثر
جانم فدايت ـ يا حسن جانم
هستم گدايت ـ يا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ يا حسن جانم (4)
در بغل امشب علي چون قمر دارد
گنجي از الماس و زر او به بر دارد
خانه نوراني شده از چنين ميلاد
فاطمه در خانهاش شه پسر دارد
جانم فدايت ـ يا حسن جانم
هستم گدايت ـ يا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ يا حسن جانم (4)
خنده باران شد خدا گلشنِ طاها
شبهِ پيغمبر كندِ عالمي شيدا
ماه بدرِ فاطمه در مَهِ قرآن
عشوه بازي ميكند با دلِ زهرا
جانم فدايت ـ يا حسن جانم
هستم گدايت ـ يا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ يا حسن جانم (4)
من فداي مقدمت اي پناه من
هر دو ابرويت شده قبلگاه من
گر شود از روي لطف گوشهي چشمي
بر من مسكين كني تكيه گاه من
جانم فدايت ـ يا حسن جانم
هستم گدايت ـ يا حسن جانم
مولا حسن جانم ـ يا حسن جانم (4)
حضور
ستارههاي آسمون ـ شب شبِ وصاله
شبِ ستاره بارونه ـ در حضورِ ياره
با دلِ مجنون شده
نيمهي ماهِ خدا
ميونِ ذكرا ميگيم
يا حسنِ مجتبا
يا حسنِ مجتبي ـ يا حسن مجتبي (4)
ز مقدمِ اون عالمي ـ در سرور و گلشن
چشم علي و فاطمه ـ غرقِ نور و روشن
براي حفظِ زخمِ چشم ـ از وجودِ دشمن
ذكرِ نبي شد چار قل و ذكرِ ختمِ جوشن
سفرهي افطار عشق
عسل بارون از نگاش
روزهاش و باز ميكنه
علي با شهدِ لباش
يا حسنِ مجتبي ـ يا حسن مجتبي (4)
امشب كه دلا بونهي ـ آتشينه كرده
حال و هواي عاشقا ـ به مدينه كرده
ميرسد از آسمان
از عرشيان اين سخن
بگير جواز بقيع
با مددي از حسن
يا حسنِ مجتبي ـ يا حسن مجتبي (4)
شور و بحر طويل
امام حسن امام حسن آقام آقام آقام امام حسن (3)
مرغ دلم رفته ز تن
رفته به گلزار و چمن
زير لبش ميگه دلم
قربونتم امام حسن
* * *
بر دل ما كه دلبره
از همه دلرباتره
با قطرهاي از كرمش
از عاشقاش دل ميبره
* * *
اين كودك نازِ علي
كه گشته همراز علي
روي تماشايي داره
چشماي زيبايي داره
بگم ز ناز خندههاش
خنده رويايي داره
برق نگاش گفتنيه
قد و بالاش ديدنيه
پهلوونِ كرامته
شجاعتش چون عليه
* * *
تو عمر با مشقتش
وارث صبرِ مادره
لحظه به لحظه تو بقيع
زائر قبرِ مادره
روي لباش نوشته كه
كشتهِ خونِ جگره
زهرا غريب حيدره
حسن غريبِ مادره
كريم آل فاطمه ـ مولانا يا حسن جان (3)
به تارِ مژگان علي
رو قلب زهرا نوشته
كسي كه يارِ حسنه
هميشه جاش تو بهشته
* * *
عاشقيمون صفا داره
چون عشق ما دل رحيمه
عاشقا رو هوا داره
چون كه آقامون كريمه
* * *
از كرمِ امام حسن
هم ديده ام هم شنيدهام
حالا يه كم از عشقش و
به هر دو دنيا نميدهم
* * *
يكي بياد برا محك
سر روي سينهام بذاره
اين ضربانِ قلبمه
اسم حسن رو ميآره
جانم حسن جانم اي جانِ جانم حسن (4)
ز عرش حق صدا ميآد مدينه
صداي آشنا ميآد مدينه
به نيمهي ماهِ ضيافت حق
امام مجتبي ميآد مدينه
* * *
دلم ميخواد دورِ سرش بگرده
بگه آقا بي تو دلم چه سرده
بگه آقا خاكِ تو سرمهي من
ببين كه عشقت با دلم چي كرده
* * *
وقتي كه قرآن ميخونه، چه محشر
تو خطبههاي منبرش، پيمبر
فرماندهي لشكرِ عاشقونه
شجاعت و شهامتش چو حيدر
عاشقاي امام حسن مينالند
وقتي بهش ميگن غريبِ مادر
رجز
بگو به قلب عاشقان
به مردم شهرِ صيام، ماه خدا، ماه قيام
كه لحظهي شادي حيدر آمده
لحظهي آرامش كوثر آمده
كه آمده نسيم ما
كلام او حريم ما
به سينهها شميم ما
شبه نبي، كريمِ ما
عجب گلي، چه گلشني، چه نوري و چه روشني
چه اختري، چه گوهري، چه ماهي و چه زيوري
ببين به آغوش علي صنوبري، صنوبري
* * *
سبزي كه رنگ از او گرفت
يوسف از او كه رو گرفت
فرشته ديد، روي حسن
با او نشست و خو گرفت
از دستِ بازِ كرمش
كه جبرئيل سبو گرفت
مدينهي خاموشِ دل
از او به گفتگو گرفت
آتيش ظلم و ظالمي
خاموش شد و سوسو گرفت
* * *
چيست حسن؟ كيست حسن؟ كه گفتهاند صنوبر است؟
دليل و علت همين، كه او غريبِ مادر است؟ ...
اشعار میلاد امام حسن مجتبی(ع)
ضلعی از حدیث کسا
نذری کنید تا که دمی با خدا شویم
از این قفس که ساخته شیطان رها شویم
باری که روی دوش گرفتیم از گناه
روی زمین گذاشته و با صفا شویم
امشب شب در آمدن ماه فاطمه است
دیگر بس است باید از این خواب پا شویم
تا نیمه های ماه دگر صبر هم بس است
راهی بیت حضرت خیر النسا شویم
باید هزار سال عبادت کنیم تا
از سائلان واقعی مجتبی شویم
آقا عنایتی کن از این تن در آمده
قدری تو را صدا زده تا بی ریا شویم
قدری به ما نگاه کن آقا که تا ابد
گندم فروش صحن نگاه شما شویم
امشب به یمن آمدنت دست ما بده
آن باده ای که بر کرمت مبتلا شویم
حسنت مرا مقیم سرِ دار میکند
امشب علی ز لعل تو افطار میکند
وقتی تو را ز عرش فراتر گذاشتند
یعنی به روی دست پیمبر گذاشتند
در راه تو تمام خلائق نشسته اند
دل برده ای که نام تو دلبر گذاشتند
ماهی نبود تا که در این ماه گل کند
اینجا تو را به دامن مادر گذاشتند
خورشید را به امر خدا مثل هدیه ای
یک گوشه پیش هدیه حیدر گذاشتند
موسی برای مهد تو گهواره ساخت و
عیسی و دیگران روی آن پر گذاشتند
تا این که حاجت دل عالم روا شود
هفت آسمان به پای شما سر گذاشتند
امشب برای شادی زهرا و مرتضی
تاجی به روی فرق تو از زر گذاشتند
این افتخار ماست که با مقدم شما
ما را در آستان تو نوکر گذاشتند
با بودن تو فاطمه حس کرد مادر است
یعنی که اولین پسر چیز دیگر است
با مقدم تو دین خدا زنده میشود
ماه خدا کنار شما زنده میشود
عیسی به ناز مقدم تو ناز میکند
موسی که هیچ با تو عصا زنده میشود
ماه مبارک است در این نیمه های شب
با مقدم تو حال دعا زنده میشود
امشب که فاطمه به تو لبخند میزند
شهر مدینه غرق صفا زنده میشود
آقا خوش آمدی که در این لحظه های خوش
سلول های مرده ما زنده میشود
امشب تو آمدی و نبی گفت با علی
یک ضلع از حدیث کسا زنده میشود
وقتی شروع نهضت ارباب با شماست
با تو حسین و کرب و بلا زنده میشود
چشمان تو به چشم علی تا که وا شده
از آن به بعد نام شما مجتبی شده
شوری میان سینه من پا گرفته است
عشقی میان قلب و دلم جا گرفته است
مثل علی ست با نمک است و خدایی است
قنداقه ای که حضرت زهرا گرفته است
گویا دوباره موقع افطار آمده
با بوسه ای که از لبش آقا گرفته است
او که کریم خانه ی زهرا و حیدر است
رونق ز کار و بار مسیحا گرفته است
از سوی جنت آمده یا از سوی خدا
دسته گلی که حضرت موسی گرفته است
معمار گاهواره او دست جبرئیل
یعنی که کار عشق چه بالا گرفته است
یوسف رسیده است به پابوسی حسن
مجنون شده است و دامن لیلا گرفته است
با چشم خود دل از همه دل ها ربوده است
این ارث را ز ام ابیها گرفته است
آنقدر بیت حضرت زهرا شلوغ بود
یک هفته است نوح نبی جا گرفته است
ای برکت همیشه افطار ما حسن
خوش آمدی به خانه صدیقه یا حسن
از بس که مثل حضرت زهرا منور است
مست اند اهل خانه به قدری معطر است
حیدر ز شوق، محو تماشای روی اوست
گفتم که گفت فاطمه، او چیز دیگر است
گفته نبی عقیقه کند زودتر علی
آنقدر روی دلبر نوزاد محشر است
کی گفته است این که حسن مرد جنگ نیست
نیزه به دست حضرت فتاح خیبر است
گفتند نیست آشنا با فنون جنگ
جنگ جمل رسید همه دیدند حیدر است
با ضربه اش چو عایشه را زد به روی خاک
دیدند مستحق صد الله اکبر است
وقت نماز کنده شود از دل زمین
بیخود نبوده است که او مست کوثر است
در حلم و در عبادت و در سجده های شب
هم مثل مرتضی ست و هم چون پیمبر است
این را بدان کسی که به تن فخر میکند
محشر خدا به خلق حسن فخر میکند
مظلوم تر ز حیدر کرار یا حسن
ای نیمه شب به دوش شما بار یا حسن
ای صاحب تمام مکاتب ،امام عشق
استاد درس رزم علمدار یا حسن
ای قبله گاه خلق دو عالم بقیع تو
ای از دل شکسته خبردار یا حسن
پیری زود رس ز چه آمد سراغ تو
از غصه های کوچه عزادار یا حسن
ای زیر بار تهمت و دشنام بین شهر
ای از تمام شهر طلبکار یا حسن
آقا شنیده ام که قدت را شکسته اند
وقتی که سوخت آن در و دیوار یا حسن
آقا شب ولادت و روضه حلال کن
این روضه را زمینه عشق و وصال کن
---------------------------------
بالی برای پر زدنم دست و پا کنید
از قید و بند غصه دلم را رها کنید
ای روزه دارهای سر سفره ی کرم
حالی چو دست داد برایم دعا کنید
وقت سحر که فیض مناجات کامل است
منت گذاشته و مرا هم صدا کنید
ای سائلان پشت در خانه کریم
راهی برای رد شدن عشق واکنید
خیرات میدهند به هرکس که آمده
جانی بیاورید و به پایش فدا کنید
**
روزی که پا به دیده ی دنیا نهاده ای
رنگی دگر به جلوه مهتاب داده ای
در زیر پای تو سر خیل ملائک است
آن لحظه ای که در سفر حج پیاده ای
امشب اگر اراده کنی ذبح میشوم
جانم فدای منت و همچون اراده ای
سجاده ی تو عرش؛ در آن لحظه ای که تو
تکبیر گفته و به نماز ایستاده ای
نام تو را ادامه ی زهرا نوشته اند
تو مادری ترین پسر خانواده ای
هرکس که عشق حضرت مولا نمیشود
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود
در طالعم اسیر حسن را رقم زدند
روزی که نقش خلقت من را رقم زدند
از روی سرو قامت لیلایی حسن
در شعر عشق سرو چمن را رقم زدند
بر روی لوح سینه بیتابم از ازل
با رنگ سبز نام حسن را رقم زدند
صبر حسن مقدمه ی ظهر کربلاست
این گونه شد که داغ کفن را رقم زدند
ای صبر تو مقدمه ی کار کربلا
پیش تو سر به زیر علمدار کربلا
**
اجرا شده توسط حاج محمود کریمی
-------------------------------------------------
سالها چشم به دنبال عبایی میگشت
سالها حُسن پِی قبله نمایی میشگت
عاقبت گمشده بردست علی پیدا شد
عشق در نیمه ماه رمضان زیبا شد
خانه وحی که عطر گل مریم دارد
جلوه های علوی جذبه خاتم دارد
خانه وحی اگرچه درِ عالم دارد
کلبه ای هست که یک قبله نما کم دارد
سفره هر سحرش بال ملک میخواهد
سفره حضرت زهراست نمک میخواهد
جلوه ای کرد خدا باز در این خانه و بعد
باز شد پنجره با دست کریمانه و بعد
خانه پر شد ز گل و لاله و پروانه و بعد
چشم ها مات شد از خنده دردانه و بعد
گوئیا روح علی باز به تن آمده است
باز اسفند بریزید حسن آمده است
چشم وا کردی و دل رفت ز دل هایی که
در تماشای تو بودند تماشایی که
همه مجنون شده از دیدن لیلایی که
برده دل از علی و حضرت زهرایی که
با نگاهش به همه عرض و سما عیدی داد
نه فقط مادر سادات خدا عیدی داد
یکی از کوچه نشینان تو دنیا شده است
یکی از کاسه به دستان تو موسی شده است
آنکه از جام تو نوشیده مسیحا شده است
آنکه روی تو ندیده است زلیخا شده است
یوسفان گرم تماشای شما مست شدند
کوچه ها وقت عبورت همه بن بست شدند
آنکه سودا زده ات نیست که آدم نشود
آنکه سر باخته ات نیست که محرم نشود
نشود آنکه اسیر تو مکرم نشود
نشود هرکه گدایت به جهنم... نشود
که خدا بیرق خود را لب بامت زده است
هرچه در ملک خودش بود به نامت زده است
**
-------------------------------------------------
همدم یار شدن دیده تر می خواهد
پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست
قدم اول این راه جگر می خواهد
بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت:
بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد
هرکه عاش شده خاکستر او بر باد است
عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد
هنر آن نیست نسوزی به میان آتش
پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد
در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه
فقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد
ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیست
این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد
زدن سکه سلطانی عالم، تنها
یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد
تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست
پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست
در کرمخانه حق سفره به نام حسن است
عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است
بی حرم شد که بدانند همه مادری است
ورنه در زاویه عرش مقام حسن است
بس که آقاست به دنبال گدا می گردد
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم
این مسلمانی ایران ز کلام حسن است
هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید
غربت از روز ازل باده جام حسن است
حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
هرحسینیه که بر پاست خیام حسن است
او چهل سال بلا دید بماند اسلام
صبر شیرازه اصلی قیام حسن است
ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم
هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم
تاخدا با همه حُسن خود املایت کرد
چون جلالیت خود آیت عظمایت کرد
تا که در صورت تو عکس خودش را بکشد
همچونان روی نبی این همه زیبایت کرد
تا که قرص قمر ماه علی کامل شد
پرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد
تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بود
باهمه جلوه تو را شاخه طوبایت کرد
ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفت
بسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد
تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیست
پسر ارشد صدیقه کبرایت کرد
تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیان
صاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد
بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواست
شیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد
با توسرچشمه کوثر شده زهرا یاهو
کوری عایشه مادر شده زهرا یاهو
انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا
فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا
سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست
سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا
هرکه آمد به در خانه تو آقا شد
هرچه جود و کرم از سفره بازت پیدا
گریه دار است چرا زمزمه قرآنت
حزن زهراییت از صوت حجازت پیدا
آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی
ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا
وارث پیر مناجاتی نخلستانی
این هم از ناله شبهای درازت پیدا
محرم مادری و از سر گیسوی سپید
درد پنهانی و یک گوشه رازت پیدا
کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشم
روضه خوان حرم وصحن خرابت باشم
روح تطهیر کجا وسوسه ناس کجا
دلبری پاک کجا خدعه خناس کجا
خون دلها وسط تشت به هم می گفتند
جگری تشنه کجا سوده الماس کجا
در چهل غمی که جگرت را سوزاند
ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا
خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده
ورم دست کجا گردش دسداس کجا
ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی
بوسه تیر کجا دیده عباس کجا
داغ عباس چه آورد سر اهل حرم
غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا
چون دل سوخته و جگرم می سوزد
تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد
قاسم نعمتی
--------------------------------------
دستی که شعر دفتر دل را نوشته است
دست مرا به پای تمنا نوشته است
چون دید اشک شوق، سحر موج میزند
چشم مرا ادامه ی دریا نوشته است
دستان عشق ،نام امام کریم را
زیباترین ترانه دنیا نوشته است
آنکس که داد جان به تنم با نگاه تو
آقا تو را امام مسیحا نوشته است
نام تو را به صفحه پیشانی ام خدا
با رنگ سبز حضرت زهرا نوشته است
تو آمدی و خواهش دستان من شدی
ارشدترین ستاره زهرا ، حسن شدی
اعجاز ناز چشم تو اعجاز دلبری است
عیناً شبیه معجزه های پیمبری است
خیرات تو همیشه سر سفره های ماست
آقا کریم بودن تان چیز دیگری است
اصلاً بعید نیست که سلمان مان کنی
جایی که کار چشم شما ذره پروری است
محشر فقط قیامت و هول و هراس نیست
نام حسن خودش بخدا نام محشری است
گویا حسن ستاره همزاد فاطمه است
از بس که اولین پسر خانه مادری است
ای اولین ستاره شب های فاطمه
لالایی شبانه ی لب های فاطمه
در ازدحام کوچه نشسته گدای تو
تا که دخیل اشک ببندد به پای تو
قرآن بخوان و باز ببین بند آمده
این کوچه از تلاوت گرم صدای تو
وقتی که نقش حضرت تو آفریده شد
تبریک گفت بر خودش حتی خدای تو
جانا کنار سفره افطار خود علی
افطار کرده با نمک خنده های تو
تو آسمان خانه زهرای اطهری
چون روی دوش حضرت مولاست جای تو
آقا دوباره بر تن مان جان نمی دهی؟
امشب به دست خالی مان نان نمی دهی؟
رخصت بده که عاشق شیدایی ات شوم
مجنون سرو قامت لیلایی ات شوم
من را بیا به خاطر زهرا قبول کن
تا اینکه خاک مقدم زهرایی ات شوم
من آمدم کنار تمام فرشته ها
تا که اسیر جذبه زیبایی ات شوم
باید بمیرم از سر شوق رسیدنت
تا زنده ی نگاه مسیحایی ات شوم
ما را برای نوکریت انتخاب کن
یا که مرا غلام غلامت خطاب کن
با زهر دشمنی که نفس را گرفته بود
آتش میان سینه او پا گرفته بود
حتی مدینه محرم درد دلش نبود
شهری که بوی غربت مولا گرفته بود
تیری که خورد گوشه تابوت مجتبی
قبلاً به کوچه در دل او جا گرفته بود
دستی پلید پیش غرور نگاه او
برق نگاه مادر او را گرفته بود
بنگر به مرتضی که در این ماه ،روضه را
با بوسه از لب حسن افطار میکند
**
----------------------------
نويسنده : خادم الرضا |
تاريخ : دو شنبه 24 تير 1392برچسب:ولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,ولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسنولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسنولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسنولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسنولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسنولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسنولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسنولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسنولادت امام حسن,امام حسن مجتبی,مجتبی,ولادت امام حسن مجتبی,اشعارولادت امام حسن,کریم اهل بیت,شعرامام حسن,شعرولادت,جهان میهن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسن,زینبیون,متن اشعارولادت امام حسن مجتبی,مولودی امام حسن,میلاد امام حسن, |
نوع مطلب :
<-CategoryName-> |
ای عاشقا زهرا،خیلی دلش شاده(2)
خدا بهش امشب،باز یه حسن داده(2)
خدای دلبری اومد امام عسکری اومد(2)
(روز شب،سامرا می گرده دور سرت
پدرو،مادرم اقا فدا پسرت) (2)
یا اباالمهدی مولا (3)
تو اسمون عشق،خورشد ایمانی(2)
تو سومین نسل از،شاه خراسانی(2)
(اقای من به یادتم غلام خونه زادتم) (2)
اسمون، می خونه که وقت شادی اومده
پسر،خلف امام هادی اومده(2)
یااباالمهدی مولا(2)
یه سامرا امشب،مارو ببر اقا(2)
به پای تو باشه،خرج سفر اقا(2)
اللهی از تو سامرا همه بریم به کربلا(2)
شیعه ایم،به دو تا امام حسن می نازیم(2)
بقیع،و سامرا رو با هم می سازیم(2)
یاابالمهدی مولا(2)
2)
خدا بهش امشب،باز یه حسن داده(2)
خدای دلبری اومد امام عسکری اومد(2)
(روز شب،سامرا می گرده دور سرت
پدرو،مادرم اقا فدا پسرت) (2)
یا اباالمهدی مولا (3)
تو اسمون عشق،خورشد ایمانی(2)
تو سومین نسل از،شاه خراسانی(2)
(اقای من به یادتم غلام خونه زادتم) (2)
اسمون، می خونه که وقت شادی اومده
پسر،خلف امام هادی اومده(2)
یااباالمهدی مولا(2)
یه سامرا امشب،مارو ببر اقا(2)
به پای تو باشه،خرج سفر اقا(2)
اللهی از تو سامرا همه بریم به کربلا(2)
شیعه ایم،به دو تا امام حسن می نازیم(2)
بقیع،و سامرا رو با هم می سازیم(2)
اشعار میلاد امام حسن عسکری (ع)
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
حسن بن علی این نجل جواد بن رضا را
که درود از علی و فاطمه و احمد و آلش
هر که بگرفته به رخ آبرو از خاک در او
اشک شوق آمده در چشم? چشم آب زلالش
هر که شد دور از او، گلشن فردوس، حرامش
هر که شد زائر او، وصل خداوند، حلالش
هر که بیمهرِ وی آرد به جزا طاعتِ سلمان
کلِّ طاعت به سر دوش شود کوهِ وبالش
او بوَد عسکری و عسکر او خیل ملایک
گو بیایند همه دیو صفتها به قتالش
گرچه در تحت نظر بود، ولی فاتح دل شد
که روی سینه بوَد مهدی موعود، مدالش
خصمش از پا فتد و سر به در آرد ز جهنم
گر چه یک چند دهد حضرت دادار، مجالش
سجده بر تربتش آرند چه حور و چه ملایک
سائل سامره باشد چه نساء و چه رجالش
هر که رو بر حرمش کرد، جحیم است حرامش
هر که بر سامرهاش پشت کند، وای به حالش
رَفرَفِ عقل کجا و پر پرواز عروجش؟
بیم دارم که به یک لحظه بسوزد پر و بالش
ز بهشت حرم سامرهاش هر که گریزد
به خدا دیدن گلزار بهشت است محالش
وجه نادید? ذات ازلی، مصحف رویش
شاهکار قلم صنع الهی، خط و خالش
عوض خشم از او لال? لبخند ستاند
هر که با قهر کند روی به میدان جدالش
این عجب نیست که در عرش زند بانگ تفاخر
که به دور حرم سامره گردد مه و سالش
صلوات علی و فاطمه و خیل امامان
به کمال و به جلال و به جمال و به خصالش
گو بگردند ملایک همهجا ملک خدا را
نه توان دید نظیرش، نه توان یافت مثالش
از خدا تا ابدالدهر جدا مانده و مانَد
هر که از راه محبت نبرد ره به وصالش
خسروان تاج گذارند و دل از تخت بشویند
راه یابند اگر یکسره در صفِّ نعالش
مدح او گر زِ خلایق نبوَد میسزد آری
پسرش مهدی موعود زند دم ز مقالش
اگر از روی خداییش زند پرده به یک سو
مهر با جلو? خود ذره شود ماه هلالش
عالم دل شود آباد به یاد حرم او
گرچه کردند خراب از ره کین اهل ضلالش
اوست آن بنده که دارد به همه خلایق خدایی
او خدا نیست ولی وهم بوَد مات جلالش
قعر دریا و پر کاه خدایا چه بگویم
نظم من چون ببرد راه به دریای کمالش؟
به جز از مادر و جد و پدر و خیل امامان
این محال است، محال است که یابند همالش
اوست آن باغ بهاری که خزان دور ز دوْرش
اوست آن مهر فروزان که به حق نیست زوالش
ناز بر جنّت و فردوس کند در صف محشر
گر بوَد در کفن شیعه گیاهی ز نهالش
جان نهم در کف ساقی اگر از لطف و عنایت
دهدم جام و در آن جام بوَد عکس خیالش
خشک گردیده در این جامه قلم در کف «میثم»
چه بیارد؟ چه بگوید به چنین منطق لالش؟
استاد حاج غلامرضا سازگار
میلاد امام حسن عسگری
آن دلبری که بندگی ات را روا نوشت
مارا غلام حلقه به گوش شما نوشت
روز ازل مربی اشراق عاشقی
نام ترا به صفحه ی دلهای ما نوشت
آن خالقی که مهر تورا مُهر سینه ساخت
با لوح دل حدیث ترا آشنا نوشت
با جوهر طلا به شبستان آسمان
وصف ترا به خط جلی کبریا نوشت
با جان و دل ولایت تو خو گرفته است
خلاق عشق بندگی ات را سزا نوشت
صدها طواف،بی تو نیارزد به ارزنی
چون کعبه را به کوی شما مبتلا نوشت
بعد از خدا کریم ترینی امام من
از بس خدا به دست کریمت ثنا نوشت
آن خالقی که عادت احسان دهد ترا
دل را گدای سامره ی هل اتا نوشت
مارا غلام همت تو آفریده اند
ریزه خوران دولت تو آفریده اند
ای از کرشمه های تو روی بهار سبز
وز غمزه ی نگاه تو لیل و نهار سبز
تا زیر سایه ی تو کند عشق زندگی
باشد برای شیعه همه روزگار سبز
بی حسن تو بهشت صفایی نمیگرفت
جنات تجری است به آن نوبهار سبز
ای پرچمت به بام نظام جهان سه رنگ
لعل تو سرخ و چهره سپید،اقتدار سبز
این دل ز شرب آب ولای تو زنده است
باشد همیشه دور و بر چشمه سار سبز
از رعد و برق غمزه ی مژگان عاشقت
ابر بهار و عاطفه ی بیقرار سبز
گل میدمد ز مقدم خورشیدی شما
پشت لب فلک ز تو ای گلعذار سبز
بازار سرد منتظران از تو گرم شد
دارد هلال شیعه عجب انتظار سبز
شیعه دگر بهانه به دشمن نمیدهد
با دیدن بقیع دگر تن نمیدهد
تو محور حدیث شریف زعامتی
چشم و چراغ دین و اساس امامتی
احکام اهل بیت به تو میشود درست
در خاندان وحی چه والا اقامتی
روشن ترین چراغ هدایت به دست تست
تو قله ی امامت و دین را علامتی
ای زاده ی خلیل خلیلان بت شکن
در آتش فراق چه برد و سلامتی
هرچند در حصاری و تبعید جای تست
تو مظهر مقاومت و استقامتی
ای در برابر همه ی کفر یک تنه
الحق که مثل فاطمه کوه شهامتی
محراب از نماز تو بالا بلند شد
ای مقتدای سرو چه خوش قد و قامتی
شد خوشه ی طلایی گندم ز گونه ات
ای سفره دار عشق عجب با کرامتی
ای نور تو هماره نگهدار شیعیان
دلسوزی ات امان من النار شیعیان
دست قلم به پای ثنایت نمیرسد
مهر فلک به گرد عبایت نمیرسد
مهر و مه از افاضه ی ذرات نور تست
دست ستاره بر کف پایت نمیرسد
باید سپرد دسن عنان را بدست تو
بی تو کسی به مرز هدایت نمیرسد
آن مدعی که از تو اطاعت نمیکند
دستش تهی است چون به عطایت نمیرسد
حتی اگر امارت عالم شود نصیب
بی حکم تو کسی به کفایت نمیرسد
آب حیات چشمه ی مهر ومحبتت
به تشنگان بدون عنایت نمیرسد
تردید در امامت تو هرکه میکند
دستش به ریسمان ولایت نمیرسد
هرکس که بر ولی شما اعتنا نکرد
عهدش به روز عهد و وفایت نمیرسد
مهدی اگر دعا نکند وای بر دلم
دل را اگر صدا نکند وای بر دلم
محمود ژولیده
جبریل می سازد برایت بهترش را
امروز دیگر سامرا مثل یتیمی
امروز دیگر سامرا آقا نداری
در آسمان آفتابی نگاهت
آن گنبدی که داشتی حالا نداری
**
دیروز از بال و پر پروانه تو
دیدیم زیر خاک ها خاکسترش را
عیبی ندارد مرقدت گنبد ندارد
جبریل می سازد برایت بهترش را
**
ای کاش در اینجا مجالی دست می داد
پای گلوی بی صدای تو بمیرم
یک حجره و یک بستر و یک باغ لاله
خیلی دلم میخواست جای تو بمیرم
**
با چشم هایی که کبود و تار هستند
روی پسر را بیش از این دیدن محال است
ای تشنه لب با لرزش دستی که داری
آب از لب این ظرف نوشیدن محال است
**
وقتی لب این کاسه پر آب آقا
بر آستان تشنه ی دندانتان خورد
از شدت برخورد این ظرف سفالی
انگار لب های کبودت خیزران خورد
اشعار میلاد امام حسن عسکری (ع)
از ازل آب و گلم گفت : که من کوثری ام
فاطمی دین و حسینی ، حسنی ، حیدری ام
همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا (س) این است
که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام
سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند
که مسلمان مرام حسن عسگری ام
چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد ؟
چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری ام ؟
من که مجنونم و آشفته – تورا می خوانم
سربازار غمت-یوسف من – مشتری ام
به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من
تا صف حشر بگویم که علی اکبری ام
آری آری بخدا کف زدن اینجاست حلال
که حسن داده مرا وعده دیدار و وصال
آسمان مهر وتولای تو داردآقا
عرش درسینه تمنای تو دارد آقا
حور و قلمان بهشت اند گدای نفست
باغ رضوان سر سودای تو دارد آقا
از شعاع افق چشم تو بالاتر چیست؟
ماه سودای قدم های تو دارد آقا
هل اتا آید وآقایی تو می خواند
جبرئیل آیت غرای تو دارد آقا
عرصه محشر وآغاز شفاعت از توست
عالمی حسرت فردای تو دارد آقا
گوشه صحن وسرایت ، حرم آل عباست
خاک سرداب گل پای تو دارد آقا
زیر پایت نظر افکن که تماشا دارد
دل آواره به خاک قدمت جا دارد
وای اگر جلوه کنی ! – جلوه نکرده این است
هرچه خون است به پای علمت می ریزد
بی تو خورشید خریدار ندارد یعنی ،
هرچه نور است ز عرش حرمت می ریزد
عمر نوح ای همه روح – تو را لازم نیست
کشتی نوح از این عمر کمت می ریزد
از دل خسته خداوند نگیرد غم تو
که سرور از دل دریای غمت می ریزد
دست خالی نرود هیچکس از درگه تو
از تهیدستی سائل درمت می ریزد
تو ابالمهدی (عج) زهرایی(س) ودوم حسنی (ع)
مجتبای دگر فاطمه (س) – آقای منی
تاکه من چون حسن عسگری (ع)آقا دارم
ز عیار گل دلبر دل زیبا دارم
زندگی زیر لوایش چه صفایی دارد !
روزگار خوشی از این قد و بالا دارم
با محبت تر از این جمله ندارم در دل
که به بالای سرم مثل تو بابا دارم
به وجود تو امام حسن عسگری(ع) است
که به کنعان دلم یوسف زهرا (س) دارم
ای بنازم به مقامت که امانت داری
من امان نامه ز امضای تولا دارم
حاجت روی جگر گوشه تو ما را کشت
ای بسا دست توسل به تو مولا دارم
مادرت منتظر آمدن مهدی (عج) توست
صبح میلاد تو هنگامه هم عهدی توست
سامرا خاک گل ماست خدا می داند
خاک من از گل مولاست خدا می داند
نظر از سامره بردار دلم را بنگر
حرم عسگری اینجاست خدا می داند
نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند
بعد منزل نه به اینهاست خدا می داند
حج تویی کعبه تویی در دل من خانه توست
طوف کوی تو مهیاست خدا می داند
حرم و گنبد و گلدسته تو در عرش است
عرش زوار دل ماست خدا می داند
طلب و دعوت و همت همگی نزد شماست
ورنه دل قافله پیماست خدا می داند
بین مانیست کمی فاصله یابن الهادی (ع)
جز من و گرد همین قافله یابن الهادی (ع)
شیعیان مژده كه از پرده برون یار آمد
عسكرى پورنقى مظهر دادار آمد
گشت از كان كرم گوهر پاكى ظاهر
ز صدف آن دُر تابنده به بازار آمد
شد تولد ز سلیل آن مه تابنده حق
سامره از قدمش جنت الانهار آمد
بهر مولود حسن پورنقى از دل عرش
تهنیت باد ز خلاق، جهاندار آمد
با صفات احدى كرد تجلى به جهان
نور چشم على و احمد مختار آمد
نام نیكوش حسن، خوى حسن، روى حسن
باب مهدى زمان كاشف الاسرار آمد
حامى دین محمد (ص) متولد گردید
عسكرى فخر زمن سرور و سالار آمد
فخر ملك دوسرا جان و دل اهل ولا
خسرو هادى عشر رحمت غفار آمد
گشت از مقدم وى باغ ولایت خرم
چون كه از گلشن دین آن گل بى خار آمد
خواست حق رحمت خود را برساند بر خلق
صورتى ساخت كه با سیرت دادار آمد
نور او نور خدا بود به عالم تابید
روى او شمع هُدى بود شب تار آمد
خُلق غفارى از او خُوى رحیمى ظاهر
مظهر ذات خدا آن گل گلزار آمد
باز گیتى روشن آمد از جمال عسگرى
ماه گردون شد خجل پیش هلال عسگرى
موكب اجلال او چون شد پدید از گرد راه
محور آمد هر جلالى در جلال عسگرى
هادى دین مى برد دست دعا پیش خدا
چشم حق بینش چو مى بیند جمال عسگرى
من چو گویم در مقام و حسن این كودك كه هست
منطق پیر خرد مات از كمال عسگرى
تا تقرّب بر خدا جویند خلق نه فلك
روبد هر یك بامژه گرد نعال عسگرى
عصمت زهرا عیان از چهره زیباى او
خصلت حیدر ببینى در خصال عسگرى
رشك كوثر بُرد از لعل لب جانبخش او
ماه گردیده خجل از خط و خال عسگرى
گلشن جاوید گردد هر زمین شوره زار
چون ببیند موكب فرخنده فال عسگرى
دانش سرشار او تا كرد تفسیر كتاب
عالمى سیراب گردید از زلال عسگرى
عاشقا، مستانگى از سر بگير
ساقى از ره مىرسد ساغر بگير
مرغ دل را از قفس آزاد كن
با پرستوهاى عاشق پر بگير
پر بزن تا كوىِ يارِ مَه لقا
جا به بامِ خانه دلبر بگير
گرچو من بشكسته بالى غم مخور
با ولاى يار بال و پر بگير
جشن ميلاد امام عسگرى
آمده عيدى ز پيغمبر بگير
هر چه مىخواهد دلت از يُمن او
از يَدِ پر قدرت حيدر بگير
طالب عفوى اگر با يا حسن
دامن محبوبه داور بگير
شيعه مىنازد به نام عسگرى
يا اباالمهدى امام عسگرى
كيست او بر شيعيان مولاستى
كيست او نور دل طاهاستى
كيست او ابن الرضا، بابُ الهدى
پور حيدر زاده زهراستى
كيست او كز مقدمش هفت آسمان
غرق زينب باشد و غوغاستى
كيست او اندر رهش پيغمبران
دست بر سينه همه برپاستى
كيست او سرمايه هستى حق
ياسِ بى مثل جهان آراستى
كيست او عشق خداى سرمدى
عاشقى را بهترين معناستى
او امام عسگرى باشد كه بر
خستگان عشق مولاناستى
شيعه مىنازد به نام عسگرى
يا اباالمهدى امام عسگرى
اى تجلى خدا سيماى تو
جلوه حق چهره زيباى تو
پرچم شيعه به دوشت استوار
اعتدالش از قد رعناى تو
كى شود اى جرعه بخش عاشقان
ساغرى مِى نوشم از صهباى تو
اى دَهُم فرزند دلبند على
كى شود بوسه زنم بر پاى تو
جانثار مكتب پاك توايم
در شب ميلاد پر غوغاى تو
سامرا امشب ندارد زائرى
اى فدايت عاشق شيداى تو
ميهمان بزم ميلاد توايم
تا بياد مهدى تنهاى تو
شيعه مىنازد به نام عسگرى
يا اباالمهدى امام عسگرى
حمد و تسبيح تو را قرآن كند
فخر بر تو حضرت سبحان كند
نورِ پاكت ديده را روشن كند
ظرف دلها را پر از ايمان كند
دردهاى بى شمار شيعه را
عشق پاكت دلبرا درمان كند
ياد تو اى رهبر تحت نظر
مشكلات شيعه را آسان كند
اقتدارت همچنان پاينده است
گر عدو خانه به تو زندان كند
عشق تو خورشيد سازد ذره را
هر دل شوريده را سلمان كند
شد دعاى بزم ميلادت شها
مهديت ما را به خود مهمان كند
شيعه مىنازد به نام عسگرى
يا اباالمهدى امام عسگرى
اى به دوشَت پرچم عِز و شَرَف
اى شده بر غربت دوران هدف
پورِ جود و سبط زهد و نجلِ حق
سائلان گِردِ حريمت صف به صف
مادرت بانوىِ يثرب فاطمه
بابِ تو شيرِ خدا شاهِ نجف
سلبِ آزادى شد اَز تو تا شود
سدِّ راهِ مهدى آن نورِ خَلَف
حرمتت را زيرِ پا بگذاشتند
قدر تو نشناختند اى وا اَسَف
حقْ مُقَدَّر كرد تا فرزند تو
باز هم احيا كند عدل و شرف
بى نياز از خلق عالم مىشود
هر كه آرد ذرّهاى عشقت به كف
شيعه مىنازد به نام عسگرى
يا اباالمهدى امام عسگرى
عاشقان دارد صفايى سامرا
بارگاه جانفزايى سامرا
كعبه دلهاى عاشق سامرا
قبله جانهاى مايى سامرا
هم نجف هم مشهدى و هم بقيع
كاظمينى، كربلايى سامرا
زائر هر روز تو مهدى بُوَد
با نوايش آشنايى سامرا
سوى خود هر عاشقى را مىكشى
با كمال دلربايى سامرا
كاش من در خون خود غلطان شَوَم
تا بگيرم در تو جايى سامرا
عاشقى آوارهام من آمدم
كُنج تو گيرم سرايى سامرا
شيعه مىنازد به نام عسگرى
يا اباالمهدى امام عسگرى
دوباره پای غزل سویتان دوان شده است
حروف واژه عشقم ترانه خوان شده است
ردیف و قافیه هایم فقط به ذوق شماست
که اینچنین همه همرنگ آسمان شده است
زبان رو به سوی قبله مانده طبعم
به جان رسیده و انگار پرتوان شده است
فضای آبی شعرم نثار مقدمتان
بهار هم به قدوم شما جوان شده است
نَمی ز بارش حُسن شما و آل شما
کتاب شعر و غزلهای شاعران شده است
فضای شعر، پر از لطف بی کرانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
چه منتی به سر خلقت خدا داری
اگر به چشم زمین پای خویش بگذاری
سحاب رحمتی و پای آسمان خدا
کنار می کشد آن ساعتی که می باری
فرشتگان همه مبهوت جلوه رویت
چه دلربایی... عجب دلبری... چه دلداری...
تو آخرین گل یاسی که نقش هایت را
به کوچه باغ قدیمی شهر می کاری
پس از تو صبح مدینه دگر نخواهد دید
طلوع نسل خدا را زمان بیداری
لبان حضرت هادی پر از ترانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست
اگرچه عمر تو ایام کمتری دارد
ولی به عمر دو صد نوح برتری دارد
بهشت کوی تو! نه... نه... غباری از کویت
کجا به وعده جنت برابری دارد؟
کدام دلبری آن هم به نقد جان دادن
شبیه و مثل تو آنقدر مشتری دارد
دل مریض من آقا اگرچه ناخوش بود
ولی به لطف تو اوضاع بهتری دارد
گدای ریزه خور سفره تو سلطان است
چرا که بر سر خود تاج سروری دارد
نگاه ماست که دنبال آب و دانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست
خوشا به حال کسی که هواییت باشد
گدای روز وشب سامراییت باشد
شنید هرکه حدیث تو از پس پرده
همیشه مست کلام خداییت باشد
عبادت تو میان درندگان یعنی
جهان به سلطه فرمانرواییت باشد
کسی که در وطنش خانه رضا دارد
هلاک کنیه ابن الرضاییت باشد
خوشا به آنکه به یاد ضریح شش گوشت
مسافر حرم کربلاییت باشد
بیا مرا بطلب ، دل پر از بهانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست
شما که جود و کرم عادت و مرام شماست
گدا همیشه پر از شرم احترام شماست
شما که صاحب شیرین ترین اسمائید
همیشه روی لب ما طنین نام شماست
شما که هیچ زمان حج نرفته اید اما
هم آب زمزم و هم کعبه تشنه کام شماست
شماکه حجت حقید در برابر ما
به گفته خودتان فاطمه امام شماست
تو را به فاطمه آقا خودت دعایی کن
که استجابت، اجزایی از کلام شماست
دعا برای فرج نزد آستانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست